هوش EQ

سه گانهی هوش
قسمت دوم :هوش هیجانی یا EQ
هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی (EQ) به توانایی درک، کنترل و ارزیابی احساسات اشاره دارد. برخی از محققان عنوان میکنند که هوش هیجانی قابل یادگیری و تقویت است، در حالی که برخی دیگر ادعا میکنند که این یک ویژگی ذاتی است.
توانایی بیان و کنترل احساسات درونی ضروری است، اما توانایی درک، تفسیر و پاسخ دادن به احساسات دیگران نیز مهم است. دنیایی را تصور کنید که در آن نمیتوانید بفهمید که چه زمانی یک دوست احساس ناراحتی میکند یا وقتی یک همکار عصبانی است متوجه حالت درونی او نشوید. روانشناسان از این توانایی به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند و حتی برخی از روانشناسان معتقدند که هوش هیجانی میتواند در موفقیت کلی شما در زندگی مهمتر از IQ شما باشد.
چگونه هوش هیجانی اندازه گیری میشود:
آزمونهای مختلفی برای اندازهگیری سطح هوش هیجانی بوجود آمده است. این آزمونها به دو نوع تقسیم میشوند: آزمونهای خود گزارش و آزمونهای توانایی.
تستهای خود گزارش اغلب در دسترس اکثر افراد هست زیرا از راحتترین و آسانترین روشها برای اجرا و امتیازدهی هستند. در این آزمون، پاسخ دهندگان با رتبهبندی رفتارهای خود به سوالات یا اظهارات پاسخ میدهند. به عنوان مثال، در جملهای مثل “من اغلب احساس میکنم که احساس دیگران را درک میکنم”، یک آزمون دهنده ممکن است با این عبارت مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملاً موافق باشد.
از طرف دیگر، آزمونهای توانایی شامل پاسخگویی افراد به موقعیتها و سپس ارزیابی مهارتهای آنها میشود. چنین آزمایشاتی اغلب افراد را ملزم میکند که تواناییهای خود را نشان دهند، سپس توسط شخص ثالث این توانمدیها رتبه بندی میشود.
لینک تست هوش هیجانی
محققان چهار سطح مختلف از هوش هیجانی را پیشنهاد میکنند.
- درک احساسات: اولین قدم برای درک احساسات، درک دقیق آنهاست. در بسیاری از موارد، ممکن است شامل درک سیگنالهای غیر کلامی مانند زبان بدن و حالات صورت باشد.
- استدلال احساسات: ما اغلب به موضوعاتی که از نظر احساسی توجه ما را جلب میکند، پاسخ میدهیم. استفاده از احساسات برای ارتقاء تفکر و فعالیت شناختی است. احساسات به شما در اولویت بندی آنچه توجه میکنید و به آن واکنش نشان میدهید کمک میکند.
- درک احساسات: احساساتی که ما درک میکنیم میتوانند معانی متنوعی داشته باشند. اگر کسی احساسات عصبانی خود را ابراز میکند، فرد مقابل باید علت عصبانیت فرد و معنای آن را تفسیر کند. به عنوان مثال، اگر رئیس شما عصبانی است، ممکن است به این معنا باشد که از کار شما ناراضی است، یا ممکن است به این دلیل باشد که با شریک خود درگیر شده است. شما باید توانایی درک موقعیت را داشته باشید و با توجه به آن واکنش نشان دهید.
- مدیریت احساسات: توانایی مدیریت موثر احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی و بالاترین سطح است. تنظیم احساسات و پاسخگویی مناسب و همچنین پاسخگویی به احساسات دیگران از دیگر جنبههای مهم مدیریت هیجانی هستند.
اگر شما این ویژگیها را دارید هوش هیجانی بالایی دارید:
در مورد آدمهایی که نمیشناسید، کنجکاو هستید
رهبر شایستهای هستید
نقاط قوت و ضعفتان را میشناسید
به خوبی به همه چیز توجه میکنید
دقیقا میدانید از چه چیزی ناراحت هستید
با اغلب آدمها کنار میآیید
تمایل دارید فرد بااخلاق و خوبی باشید
با حوصله و شکیبایی به دیگران کمک میکنید
در خواندن حالات چهرهی آدمها ماهر هستید
پس از شکست، به سرعت کمر راست میکنید
ویژگیهای افراد را به درستی حدس میزنید
به صدای درونیتان اعتماد میکنید
همیشه به خودتان انگیزه میدهید
میدانید در چه مواقعی جواب منفی بدهید
هوش هیجانی برای داشتن ارتباطات بین فردی خوب، ضروری است. برخی از کارشناسان معتقدند که این توانایی در تعیین موفقیت در زندگی مهمتر از ضریب هوشی است. خوشبختانه مواردی وجود دارد که میتوانید برای تقویت هوش اجتماعی و عاطفی خود انجام دهید.
داور دقت کن!!!
یکی از مولفههای رشد هوش هیجانی این است که یاد بگیریم به جای عجله کردن، یا گرفتنِ تصمیمی غیرقابل تغییر و عمل بر اساس آن، به پیامهای کلامی و غیرکلامی به روشی کارآمد توجه کنیم. باید بیاموزید که به پیامهای غیرکلامی برای مثال به حرکات، حالت بدن و علامتهای بدنیِ مرتبط با هر یک از احساسات (شادی، غم، بیحوصلگی و…) توجه کنید. تمرین کنید که با فروتنی به دیگران گوش فرا دهید. فروتنی میتواند خصوصیت فوقالعادهای باشد. فروتنی این معنی را نمیدهد که به خودتان اعتماد نداشته یا حرفی برای گفتن ندارید. این خصوصیت به شما کمک میکند تا به صحبت دیگران در سکوت و با اعتماد به نفس گوش فرا دهید. فروتن بودنِ شما به دیگران فرصت صحبت کردن و شنیده شدن میدهد، در این حالت به جای جلب کردن توجه دیگران، روی آنها تمرکز میکنید تا از آنها بیاموزید و حتی زمانی که با آن احساساتشان موافق نیستید احساساتشان را درک کنید.
خودشناسی
تقویت هوش هیجانی فرآیندی است که درون شما اتفاق میافتد و در ابتدا با آگاهیای که نسبت به خودتان کسب میکنید آغاز میشود. شما پیش از آنکه بتوانید ارتباط موثر، پربار و قدرتمندی با سایرین برقرار کنید باید قادر باشید خودتان را درک کنید. پرورش خودآگاهی را با کار کردن روی درک احساسات خود آغاز کنید. نقاط ضعف خودتان را پیدا کنید. آیا میتوانید نقصهای خود را بپذیرید و در همان حال روی تقویت آنها کار کنید؟ اگر قدرت این را داشته باشید که صادقانه به خودتان بنگرید، میتوانید زندگیتان را دگرگون کنید. روند خودآگاهی به خصوص در مراحل اولیه میتواند دشوار و پراسترس باشد، اما به شما قدرت میدهد در موقعیتهای دشوار کسبوکار یا خارج از آن آرام بمانید و بتوانید اوضاع را مدیریت کنید.
تمرین همدلی
علاوه بر دقت روی ارتباط کلامی، باید روی ارتباط غیر کلامیتان نیز تمرکز لازم را داشته باشید. خودتان را جای دیگران بگذارید و مهارت همدلی یا امپاتی را در عمل تمرین کنید. هر کسی ممکن است مسایل خاص خودش را داشته باشد؛ اما با همدلی روابط هر دو طرف بهتر خواهد شد.
عوامل استرس زا خود را بشناسید. مواردی را که به شما استرس وارد می کند ، حساب کنید و برای داشتن کمتر آن در زندگی پیشگام باشید. اگر می دانید که چک کردن ایمیل کاری قبل از خواب شما را تهدید می کند ، آن را برای صبح بگذارید. بهتر است ، آن را برای زمانی که به دفتر می آیید بگذارید.
احساسات منفی خود را مدیریت کنید
وقتی بتوانید احساسات منفی خود را مدیریت کنید، کمتر تحت فشار قرار میگیرید. تصور کنید کسی شما را ناراحت کرده است، سریع به سراغ نتیجه گیری نروید. سعی کنید به روشهای دیگری به این موضوع نگاه کنید. موضوع را از زاویههای دیگری نیز مورد توجه قرار دهید تا به راحتی عصبی نشوید.
پاسخها